روزَن گاه

روزنه ای به خیال گاه به گاه و افکار پراکنده ی یک مسافر، که قدم برداشته و تجربه میکند و یادمیگیرد، به شوق مقصد

روزَن گاه

روزنه ای به خیال گاه به گاه و افکار پراکنده ی یک مسافر، که قدم برداشته و تجربه میکند و یادمیگیرد، به شوق مقصد

قایق کوچک دونفره

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۲۸ ب.ظ

دوست داشتم یک وقتی بیایم و از ازدواج اینجا بنویسم. طبق معمول حساب و کتاب هایم برای زمان هیچ وقت جور نیست و برای انجام همه ی دوست داشتنی هایم باید در چند نسخه ی موازی تکثیر شوم.

اما حالا بعد از یک سال و خرده ای از شروع زندگی مشترک برای خالی نبودن عریضه این یادداشت کوچک را اینجا میگذارم، شاید یک روزی فرصتی برای کامل تر کردنش پیدا شد. حتی شاید آن روز من هم به کمال نزدیک تر باشم و حرف های جدیدی داشته باشم که بوی پختگی بیشتری بدهند.

تا اینجا، زندگی مثل یک اقیانوس بزرگ شده که توی یک قایق بادبانی کوچک وسطش شناوری. موج دارد، همیشه. گاهی آرام و گاهی طوفانی. با موج هایش تکان تکان میخوری، تکان هایش گاهی انقدر ها شدید نیست که تعادلت را به هم بزند. گاهی جایی را پیدا میکنی که دستت را دورش بیندازی و از زمین خوردن قصر در بروی. گاهی هم با سر میخوری کف قایق و حسابی دردت می آید. اما قشنگی اش این است که کسی باشد درست همان وقتی که دستت دنبال تکیه گاه میگردد برای نیوفتادن، دستش را دراز کند سمتت، آن وقتی که خوردی زمین کمک کند دوباره روی پاهایت بایستی و اگر با هم پخش زمین شدید، خاک لباس هم را بگیرید و با هم بلند شوید.

زندگی مشترک درست است که اقیانوسش همیشه موج دارد، اما از توی این قایق میتوانی طوری قشنگی طلوع آفتاب را ببینی که از هیچ جای دیگری پیدا نباشد.

درست است که تا افق های دور خیلی چیزها معلوم نیست و پر از ندانستن و ابهام است ( که این برای کسی که در زندگی اش عادت بد برنامه ریزی و پیش بینی مسائل تا قرن ها بعد را داشته واقعا سخت است!) ، درست است که برای پارو زدن و جلو رفتن باید به زحمت بیوفتی، اما پر از چیزهایی ست که خودت باید پیدا کنی، خودت باید بسازی. پاروی این قایق در دست توست، به هر طرف که پارو بزنی. و تبعا مسئولیت رسیدن به جایی که پارو زدنت قایق را به آن هدایت میکند با خودت است. حالا ترس و خطر جزیره ی آدم خوار ها باشد یا آرامش و لذت جزیره ی آدم های خوشحال و متنعم.

پ.ن 1: البته وسط این اقیانوس و پارو زدن های پر مشقت، من ایمان دارم و امیدوارم به کسی که برای کمک به پیدا کردن راهم فانوس دریایی را روشن کرده و حواسش هست که گم نشوم .

 

پ.ن 2: امروز تکیه گاه امن تو آغوش گرم من           فردا عصای خستگی ام شانه های تو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۳
آفتاب گردون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی