روزَن گاه

روزنه ای به خیال گاه به گاه و افکار پراکنده ی یک مسافر، که قدم برداشته و تجربه میکند و یادمیگیرد، به شوق مقصد

روزَن گاه

روزنه ای به خیال گاه به گاه و افکار پراکنده ی یک مسافر، که قدم برداشته و تجربه میکند و یادمیگیرد، به شوق مقصد

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

یا راد ما قد فات

 

آدمهایی که اعتقاد به نماز و راز نیاز این مدلی با خدا دارن معمولا چیزای عزیزی رو توی سجاده شون میذارن؛ هر چیزی وارد حریم جانمازشون نمیشه. از قضا توی سجاده ی من یک چیز نا معمول و عجیب جاخوش کرده. یک شکلات با طعم انار از شرکت شیرین عسل، به جا مونده از هیئتی در حدود یکسال پیش که با خودش قصه های دیگه ای هم داشت و برای من عزیز و خاص شد. من عاشق تافی به خصوص از نوع اناری شم؛ چه برسه به این شکلات که از جهات مختلف دیگه ای هم عزیز شده بود. گذاشتم توی جانمازم که یه موقع خوبی بخورمش، اما هیچ وقت دلم نیومد، انگار حس میکردم با خوردنش تموم میشه و دیگه ندارمش. انقدر موند که امسال وقتی توی دستم گرفتمش دیدم سفت شده و دیگه قابل خوردن نیست؛ دیگه فقط میشه نگاهش کرد. من از ازدست دادن میترسیدم، اما درست زمانی که فکر میکردم دارم ازدست دادنش رو به تعویق میندازم، چیز دیگه ای رو از دست دادم، لذت چشیدن طعمش و خوردنش. ولقعیت اینه کمال و هدف اون شکلات توی خورده شدن و تموم شدنش بود، اما من اینو دیر پذیرفتم و فهمیدم.
امروز که توی سجاده م بهش نگاه میکردم فکر کردم داستانش چقدر شبیه لحظه ها و اتفاقای زندگیه، همون لحظه که فکر میکنی داری از ازدست رفتن یه چیزی جلوگیری میکنی، هم زمان چیز دیگه ای رو از دست میدی. یه جور بازی دوسر برد یا دو سر باخت، فرقی نمیکنه، فقط بستگی داره چجوری بهش نگاه کنی، تهش باید انتخاب کنی نگاه کردن به شکلات برات ارزشمندتره یا چشیدن مزه ش؛ البته قبل از اینکه فرصتت برای انتخاب و تصمیم گیری تموم بشه، زندگی منتظر آدم نمیمونه؛ اگر زیاد معطل کنی خودش یه تصمیمی برات میگیره.
فقط اینکه کاش آدم توی همون مرحله ای که هنوز شکلات تر و تازه ست و اجازه ی انتخاب داره بفهمه واقعا چی درسته و کدوم مسیر رو میپسنده، نه وقتی دیگه فرصتی برای انتخاب نداره.
شکلات رو هنوز توی جانمازم نگه داشتم، که یادم نره هر قدمی کنار به دست آوردن ازدست دادن داره و باید اینو پذیرفت، قبل از اینکه دیر بشه.

 

*چندروز پیش دقیقا یه شکلات شبیه قبلی اما با طعم پرتقال به دستم رسید که این هم عزیز بود، امروز باهاش افطار کردم. آدمها تغییر میکنن، شاید هم گاهی لازمه اشتباه کنن تا یاد بگیرن؛ اما کاش بهای اشتباها و فهمیدن ها فقط به اندازه ی از دست دادن شیرینیِ خوردن یه شکلات بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۶
آفتاب گردون